دکستر مشتمل بر داستانی که برای دکستر مورگان، تحلیلگر آثار خون پلیس جنایی ناحیه شهری میامی، که در خفا یک قاتل زنجیره‌ایست، اتفاق می‌افتد. دکستر که زندگی دوگانه و چهره محبوبی بین دوستان، همکاران و بستگان خود دارد، در پی ضربه روحی ناشی از قتل فجیع مادرش در دوران خردسالی، نیازی و اعتیادی به قتل دیگران پیدا کرده است. هری مورگان، افسر پلیس جنایی و پدرخوانده دکستر که از کودکی متوجه مشکل روحی وی شده است سعی کرده است که آن را تعلیم دهد.

زن جوانی با لباس های خونی و هراسناک از ساختمانی خارج می شود. تحقیقات پلیس نشان می دهد نامزد این زن به قتل رسیده و بنابراین او را به این اتهام بازداشت می کنند... وقایع به 6 ماه قبل باز می گردد و در ادامه شاهد رویداد هایی هستیم که به صحنه فوق منتهی می شوند و ادامه می یابند.این سریال درباره اثبات بر قاتل بودن یک از سیاست مداران آمریکا با دست یک وکیل کار کشته زن است . سریال این را به خوبی بحث می کند آیا اعدالت برنده است یا فریبکاری و سیاست.

ایزاک که خاصیت تصویر کردن آینده را دارد، یک انفجار هسته ای را پیش بینی می کند. قهرمانان سعی در جلوگیری ازاین فاجعه دارند.قهرمانان با چالشی جدید روبه رو می شوند از طرفی کمپانی قصد جمع آوری آنها را دارد و از طرفی دیگر ویروسی وجود دارد که می تواند شهر را نابود کنند حالا قهرمانان چه چاره ای می اندیشند.نيتن كه الان يك سنراتور قدرتمند است تصميم مي گيرد قابليت هايش را به تمام دنيا نشان دهد اما به اختلافات زيادي روبه رو مي شود ودرگیری بالا میگیرد .

داستان زندگی زنی با نام “ملیندا گوردن” (با بازی Jennifer Love Hewitt) می‌پردازد . او دارای یک قابلیت یا هدیه خدادادی است که از مادربزرگش به ارث برده است . این قابلیت ، توانایی مشاهده و تکلم با روح افراد مرده می باشد . او نحوه استفاده از این هدیه را نیز از مادر بزرگش آموخته است . ملیندا قادر است مردگان را ببیند و با آن‌ها صحبت کند. هر قسمت از سریال به داستان یک یا چند روح می‌پردازد که از “ملیندا” برای رساندن پیغام به خانواده‌شان استفاده می‌کنند . 

Michael Westen  وسط یک عملیات توی نیجریه، حکم سوختگیش رو دریافت می‌کنه! «به عنوان جاسوس وقتی می‌سوزی، نه پولی داری، نه کاری، نه سابقه‌ی کار، هرجایی ولت کنند مجبوری همونجا بمونی. روی هرکسی که هنوز باهات صحبت می‌کنه حساب می‌کنی.  تا وقتی نفهمی که چه کسی تو رو سوزنده هیچ‌ جا نمیری.» مایکل رو وسط Miami ولش می‌کنند. زادگاهش، جایی که مادرش و برادرش زندگی می‌کنند. تمام تلاشش اینه کی حکم سوختگیش رو داده. این وسط برای اینکه زندگیش بگذرد.

( تیموتی هاتون ) نقش یک مامور بیمه به اسم ( نیت فورد ) رو بازی میکنه که در کار پیدا کردن آثار سرقت شده برای کارفرماهاش تبحر فوق العاده ای داره، منتها بعد از اینکه شرکت بیمه حاضر نمیشه برای نجات پسر درحال مرگش پولی رو پرداخت کنه به اون شرکتها پشت میکنه و به دنبال فرصتی میگرده که انتقامشو از اون شرکتها بگیره. در همین گیرو داره که به زودی شخصی که ادعا میکنه طرحهای هواپیمایی که ثمره چندین سال کار بی وقفه اش هست رو شرکت رقیب دزدیده است.

در طول سریال بارها شخصیت‌ها از این صحبت می‌کردند که حضورشان در جزیره دلیلی دارد. حالا که سریال به آخر خط نزدیک می‌شود، به نظر می‌رسد خود سریال هم احساس می‌کند وجودش دلیلی داشته است. دلیلی فراتر از پول، پرکردن زمان و سرگرمی.عوامل و بازیگران، تهیه‌کنندگان و نویسندگان مجموعه سال به سال خلق «لاست» را تکمیل کردند، البته به لطف تقدیر و دنیای سرگرمی.«لاست» جراتش را داشت عمیق‌تر و گسترده‌تر از دیگر سریال‌ها باشد، هیجان‌انگیز.